شاید بهتر باشد که به رزومه همهمان یک دارای تجربه زیست» اضافه شود. تجربه زیست، تجربهایست یکتا. این یکتایی، به اندازه تجربه مرگ یکتا خواهد بود، اگر کمی از جزء زندگی فاصله گرفته، به زندگی به مثابه یک کل نگاه شود. تجربه زیست ای بسا شگفتانگیزتر از تجربه مرگ باشد،حدود یک قرن، آمیخته با رنج، آمیخته با نقصان، به قول آن شیرپاکخورده یک جهان نقصان به یک ارزن کمال آمیخته»، تجربه زندگی را بدون آنکه به خودآگاهی حقیقی از وجود» رسیده باشیم پشت سر میگذاریم. شگفت انگیز آنکه بدون تصوری از عدم»، به پایان تجربه میرسیم.
چاره چیست؟ تجربه زیست را چنان احمقانه از همزیستی اندوه، فراغت و حقیقت بیامیزیم که از گزند طعنه خداوندگار شوخطبعی، طبیعت، در امان بمانیم. غیر این، طبیعت هر ذرهای از نشاط را به زهر طعنهای تلخ آغشته خواهد کرد.
درباره این سایت